فلسفۀ انتظار و تأسیس جامعۀ آرمانی
فلسفۀ انتظار و تأسیس جامعۀ آرمانی
انسان در درازنای تاریخ همواره در جستوجوی جامعۀ ایدئال و آرمانی بوده است؛ یعنی جامعهای که اساس آن مهرورزی، اخلاق و عدالت باشد؛ به کسی ستم نشود؛ حق هیچکسی پایمال نشود؛ تبعیض وجود نداشته باشد؛ فاصلۀ طبقاتی مفهوم نداشته باشد؛ فقر ریشهکن شود؛ سیستم قضایی تنها در پرتو عدالت و انصاف حکم کند؛ در نهایت، انسان در کمال آرامش و آسایش دارای حیثیت و کرامت باشد. میتوان گفت جوامع انسانی و انواع سیستمهای حکومتی، در برآوردهکردن آرزوهای انسان ناموفق بوده است. هیچ جای کرهۀ زمین را نمیتوان یافت که انسان در آن، خالی از رنج باشد و با نوعی از مشکلات دستوپنجه نرم نکند. بیتردید، جوامع بسیاری هستند که بر فقر، گرسنگی عمومی و بیماریهای واگیر غلبه کردهاند؛ اما این جوامع نیز با آرمانهای انسان فاصلۀ زیاد دارد. دامنۀ بحران اخلاق هر روز گستردهتر میشود. فقیران بسیاری در زاغهنشینها زندگی میکنند. درآمدها ناعادلانه است. فاصلۀ طبقاتی بهصورت گسترده وجود دارد. صاحبان ثروت با ابزارهای قدرت، مقاصد خود را پیش میبرند و فقط به تأمین منافع خود میپردازند و از این راه منافع افراد زیادی را، مستقیم یا غیرمستقیم، زیر پا میکنند.
فلسفۀ انتظار در حقیقت، بهمعنای تحققبخشیدن به آرمانها و آرزوهای انسان و نجات انسان از همۀ رنجها و فلاکتباریهاست. وقتی از انتظار سخن گفته میشود، معنایش این است که برای تأسیس یک جامعۀ آرمانی و مبتنی بر عدالت، اخلاق و انصاف، صبر و انتظار باید پیشه کرد و نباید ناامید شد. سرانجام با اذن و ارادۀ الهی، وعدۀ خداوند برای ظهور منجی تحقق مییابد و انسان میتواند جامعۀ آرامانی خود را بسازد؛ همان جامعهای که در آن اجحاف، فقر، فاصلۀ طبقاتی، تبعیض، بیعدالتی و ستم مفهوم نداشته باشد. «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ» (قصص، ۵).